***برای خواندن بیوگرافی به ادامه ی مطلب مراجعه کنید***
تاریخ تولد، محل تولد، هنگام تولد:
در ۲۳ اسفند سال ۱۳۲۵ در تهران به دنیا آمد.
پدر: –
مادر:-
برادر: –
خواهر:-
همسر:-
فرزندان: رضا، مهدی و مجید
مشخصات فردی:
همیشه رنگ های خاصی را برای لباسهایش انتخاب می کند، از قرمز و صورتی گرفته تا آبی و لیمویی و فیروزه ای!
مردی است با سبیلهای پهن و صدایی کلفت که دارای رفتار مرامیست.خیلی مراقب است حرف ناجوری از او پخش نشود. رفتار و اخلاقهای خاص خودش را دارد، سر قرارش به موقع حاضر می شود و خیلی اهل قول و قرار است.
عادات و علائق شخصی:
خوانندگان مورد علاقهاش: گلپا، ایرج ، محمد اصفهانی و احسان خواجه امیری
دوران زندگی:
یساری دارای دو خواهر و پنج برادر است.
کشتی:
زمانی عضو تیم ملی کشتی فرنگی بود، اما پس از مدتی جفت پاهایش کج شد. هردو زانویش را پروتز کرد و نزدیک به ۴۰ میلیون خرجش شد ،پس کشتی را کنار گذاشت.
کاسبی:
سپس به سراغ کاسبی رفت. البته از همان ابتدا هم کاسب بود، منتها کمی توسعه اش داد و چون بصورت اقساط کار می کرد،ورشکست شد.
خوانندگی:
در این زمان چاره ای نداشت و به خاطر صدای خوبش به خوانندگی روی آورد و ابتدا از غزل خواندن شروع کرد.بعد با توصیه دوستانش به خواندن آهنگ پرداخت.
آموزش:
سه سال در امیریه به کلاس موسیقی آقای علی نوعدوست رفت و تمرین کرد ،او حتی تا اندازهای که بتواند گلیمش را از آب بیرون بکشد با دستگاههای موسیقی هم آشنایی دارد.
پول سیاه:
فعالیتهای هنری را از سال ۱۳۵۲ با خواندن ترانه های کوچه بازاری و با اجرای آهنگی با نام پول سیاه یا راه بازه و جاده دراز شروع کرد.
سپیده دم:
یساری تا پیش از انقلاب ،پنج آلبوم عرضه کرد که آخرینش «سپیده دم» با آهنگی به همین نام بود.
اجرا در پس از انقلاب:
یک سال پس از ارائه ی آلبوم سپیده دم انقلاب شد و وی با موافقت دولت جدید در جاهای سالم برنامه اجرا می کرد.
کنسرت:
یساری در بیشتر روزهای پس از انقلاب در امارات،به برگزاری کنسرت پرداخته و هر چند سال یکبار نیز کنسرت های اروپایی برگزار میکند.
کنسرت در بلژیک:
وی در بلژیک اجرایی با سه هزار نفر جمعیت داشته است.
سبک:
موسیقی اش مردمی و سبکش«خانوادگی» می باشد و این فرقش با دیگران است. موسیقی اش را یک خانواده در کنار هم میتوانند گوش کنند.
ممنوع الصدایی:
او سپس ممنوع الصدا شد و با اینکه در ایران زندگی میکند اجازه انتشار آلبوم یا برگزاری کنسرت را ندارد.او پس از این مشکل،در برهه ای از زمان اختلال هواس پیدا کرد.
صحبتهای جواد یساری درخصوص ممنوع الصدایی اش:
یک نفر پیدا نمیشود بیاید به من بگوید که چرا ممنوعالصدا هستم. از ارشاد و… کسانی رفتند که برای من مجوز بگیرند تا بتوانم آلبوم بدهم، اما در جواب به آنها گفتهاند که دست نگه دارید، نمیشود. کارهای من کارهای خانوادگی است. دلیلی ندارد که یکی مثل من ممنوعالکار باشد؛ وقتی باران میآید، همه خیس میشوند.
اگر مساله این است که ما خوانندههایی «اسمی» هستیم، خب خیلیهای دیگر هم هستند که از ما معروفتر بودهاند، اما امروز دارند کار میکنند. فقط انگار با من مشکل دارند. و گرنه همانطور که گفتم من هیچ مشکل خاصی ندارم. من هم دوست دارم مثل خیلیها کار کنم، آلبوم بیرون بدهم و با مردم از طریق موسیقیام ارتباط برقرار کنم. من از مرز شصت سالگی رد کردهام، اما همانطور که میبینی حتی یک دندان خراب هم ندارم. این یعنی برای خودم حرمت و احترام قائل هستم و برای مردمی که من را دوست دارند. من رفته ام هر دو زانویم را عمل کردهام و الان کاملا روی پا هستم که برای دوستان و علاقهمندانم بخوانم.
باور کنید اگر کاستی از من منتشر شود، چند میلیون نسخه تیراژ خواهد داشت. من حتی اگر قتل هم انجام داده بودم، باید بعد از ۳۰ سال آزاد میشدم. من نه سیاسی بودم و نه مثل دیگران کارهای آنچنانی انجام دادم. من توی این خط ها نبودم. وقتی به فرودگاه میروم مسئول آنجا مدارک من را میبیند. از ته دلش با من حرف میزند و به من لطف میکند. رازش این است که کارهایی که من بیرون دادم، بیحساب نبوده است.
من «سپیدهدم» را وقتی منتشر کردم ، جاودانه موسیقی ایران شد. «بچهها» را منتشر کردم صدها هزار طلاقی که در شرف وقوع بود، به خوبی و خوشی به آشتی تبدیل شد. «قصه مرد منتظر» که هنوز جوانها دارند گوش میدهند.
از شعار دادن و این چیزها بدم میآید. آدم باید همانی باشد که به دیگران نشان می دهد. من همین الان، هم رفیق کلاس بالا دارم، هم کلاس پایین. نوارهایی که میزدم از پایین شهر تا بالای شهر همه گوش میدادند. عشق من است که با مردم باشم. تا امروز هم دمشان گرم. حتی دلم نمیآید مغازهام را در شاپور بفروشم. میبینید که، من اینجا کاری نمیکنم. از ۱۰ صبح تا ۱۲ میآیم. تبلیغ زیاد هم مردم را اذیت میکند، هم هنرمند را. نه مصاحبهای میکنم، نه چیزی. خلوت خودم را دارم و با مردمی که میبینم کیف میکنم و عشق. اما از مسئولان خیلی دلخورم. من یک بچه مسلمان و بچه هیاتی شش دانگ هستم. چه ضرری برای کسی دارم که من هم بتوانم فعالیت کنم؟
جواد یساری در ایران:
او با وجود مشکل ممنوع الصدایی اش،زادگاهش را ترک نکرده و در ایران زندگی می کند.
شهرت در خارج از ایران:
خیلی از مجلهها و مطبوعات خارج از ایران،صفحاتی را به او اختصاص می دهند و از او می نویسند.البته اینها او را خوشحال نمی کند.
زندگی شخصی:
وی متاهل و دارای سه فرزند بود که یکی از آنها درگذشت.رضا در بلژیک بسر می برد. یساری مجید را پسری نابغه می داند که زمانیکه نزد رضا در بلژیک بود با گاز حمام دچار خفگی شد و درگذشت.مهدی هم ساکن ایران است.
آثار :
آلبومها:
عشق من
هفت آسمون
سپیده دم
بت
اسیر غم
گل عشق
ای عشق
بابام همیشه مست بود
بچهها
سفر
تکآهنگها:
بی خیال
سلطان عشق
نقل قول و خاطرات:
جواد یساری:
وقتی شعری به من میدهند، باید معنیاش را با تمام وجودم بفهمم و درک کنم تا بتوانم آن را بخوانم. این میشود که شنوندههای من آن چیزی که می گویم را باور میکنند و میدانند که از ته دل میخوانم. باور کنید شعر «مادر» را هزاران مادر در خانه و در خلوت خودشان گوش میکنند.
از دوستان هم دورهای من دیگر کسی نمانده است. همهشان مردهاند. آغاسی بود که او هم مرد. با فوتبالیستها خیلی رفیقم، ولی نمیخواهم رفتوآمد داشته باشم. خیلی گوشهنشینام. خود هم میدانم همهاش ضرر است. من با کسی عکس نمیگیرم و زیاد جای شلوغ نمیروم. یک جایی رفته بودم عروسی یکی از عزیزان. نمیدانید چه خبر شده بود وقتی فهمیدند که من میروم، ۵ هزار آدم آمده بودند آنجا که من را ببینند. برایم این افتخار است. من جلوی این مردم مسئولیت دارم.
به میهمانیهایی رفتهام ولی به محض اینکه متوجه شدهام نمیتوانم جو آنها را قبول کنم – با اینکه نیاز مالی داشتم – از آن جمع خارج شدهام. امام حسین(ع) گفتهاند اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. من قدم به جایی میگذارم که در آن راحت باشم و دردسر نداشته باشد. جایی غذا میخورم که میدانم در گلویم گیر نمیکند. من اخلاق بخصوصی دارم که الان در بازار رو به افول گذاشته شده. این روزها، سر وقتحاضر شدن خریدار ندارد. اگر بخواهند کمی کلاس بگذارند نیم ساعت دیرتر حاضر میشوند. ولی همیشه کارم طبق مقررات بوده است.