***برای خواندن زندگینامه به ادامه ی مطلب مراجعه کنید***
***برای خواندن زندگینامه به ادامه ی مطلب مراجعه کنید***
***برای خواندن بیوگرافی به ادامه ی مطلب مراجعه کنید***
***برای خواندن بیوگرافی به ادامه ی مطلب مراجعه کنید***
***برای خواندن بیوگرافی به ادامه ی مطلب مراجعه کنید***
***برای خواندن متن کامل به ادامه ی مطلب مراجعه کنید***
باباطاهر همدانی معروف به بابا طاهر عریان، عارف، شاعر و دوبیتیسرای اواخر سده چهارم و اواسط سده پنجم هجری ایران و معاصر طغرل بیک سلجوقی بودهاست.
درگذشت ۴۱۱ هجری خورشیدی همدان یا لرستان
بابا لقبی بوده که به پیروان وارسته میدادهاند و عریان به دلیل بریدن وی از تعلقات دنیوی بودهاست.
بابا طاهر عریان همدانی بوده و مسلک درویشی و فروتنی او که شیوه عارفان است سبب شد تا وی گوشه گیر گشته و گمنام زیسته و تفصیلی از زندگانی خود باقی نگذارد .
بابا طاهر از سخنگویان صاحبدل و دردمند بوده و نغمه هایی که شاهد سوز درونی است سروده و نیز رسالاتی به عربی و فارسی تالیف نموده است . از ان جمله مجموعه کلمات قصاری است به عربی که عقاید تصوف را در علم و معرفت و ذکر و محبت در جملات کوتاه بیان میکند .
بیشتر شهرت بابا طاهر به واسطه دوبیتی های شیرین و موثر عارفانه اوست . از خصوصیات این رباعی ها آن است که با وزن معمول رباعی کمی فرق داشته و به زبان لری سروده شده اند . در تمامی دوبیتی ها باباطاهر از وحدت جهان و دورافتادگی انسان و از پریشانی و تنهایی و ناچیزی و بی چیزی خود یاد کرده و از هجران شکایت نموده و حس اشتیاق معنوی خو را نشان داده است
دو قطعه و چند غزل با گویش لری و مجموعه کلمات قصار به زبان عربی و کتاب سرانجام از آثار دیگر اوست. کتاب سرانجام شامل دو بخش عقاید عرفا و صوفی و الفتوحات الربانی فی اشارات الهمدانی است.
***برای خواندن متن کامل به ادامه ی مطلب مراجعه کنید***
شاعر بزرگ فارسی گوی هند، از فبیله لاچین ترک بود. پدرش سیف الدین محمود در شهر «کش» ترکستان ساکن و رئیس قبیله خود بود.
امیرخسرو، حدود سال 651 ه ق در دهلی و به قولی در «پتیالی» به دنیا آمد و از همان اوایل کودکی قریحه شاعری خود را آشکار ساخت. پدر امیرخسرو، اهل فضل بود خودش نیز به تحصیل علوم و فنون پرداخت و مطالعه آثار و اشعار فارسی را چنان پی گیری کرد تا در این زبان تبحر کامل یافت. اقامتگاه امیرخسرو، شهر دهلی بود و نزد سلاطین آن سرزمین منزلتی داشت و عده ای از آنان را در اشعارش نام برده و مدح کرده است. با اینکه باخاندانهای سلطنتی وقت ارتباط داشته و به وصفی که مخصوص ارباب دنیاست زندگی می کرده است به اهل معنی توجه داشته و به حلقه ارادت یکی از مرشدان متصوفه هند، «شیخ نظام الدین اولیا» در آمده بود. امیرخسرو از شاعران بزرگ ایرانی بخصوص سنائی، خاقانی، نظامی و سعدی پیروی می کرد. مخصوصا در غزل – پیرو سبک سعدی بود. چنانکه خود به این نکته اشاره می کند و می گوید: «جلد سخن دارد شیرازه شیرازی»
ولی با این همه امیرخسرو لحنی خاص دارد که آن لحن در دیگر شاعران فارسی زبان هند نیز دیده می شود و این سبک به تدریج صورتی مخصوص به خود می گیرد و سبک معروف هندی را بوجود می آورد.
امیرخسرو را می توان بزرگترین شاعر فارسی گوی هند به شمار آورد.
قریحه اش گویا و روان و در نظم سخنش دارای سرعت خیال، و وجودت طبع بوده و علاوه بر زبان فارسی، در زبانهای «عربی» و «ترکی» و «سانسکریت» و «برج بهاکا» (یکی از زبانهای بومی هند) هم تبحر داشته و گفته اند در زبان اخیر دارای آثاری نیز بوده که از بین رفته است. علاوه بر شعر، در ادبیات، در موسیقی و آوازهای هندی و فارسی نیز دست داشته و خود، آهنگهایی ساخته است. دیوان اشعار امیرخسرو که مدایح آن، غالبا درباره سلاطین دهلی است 5 بخش است به قرار زیر:
تحفة الصّغر، که حاوی اشعار دوره جوانی شاعر است.
1-
وسط الحیات، اشعار دوره 20 تا 30 سالگی شاعر است.
2-
غُرّه الکمال، که در حدود 40 سالگی از طبعش تراویده و در دیباچه آن از حادثه زندگی خود سخن به میان آورده و نیز از شاعران بزرگ ایران، مانند سنائی، خاقانی، سعدی و نظامی یاد کرده است.
3-
بقیه نقیه، که آخرین اشعار شاعر است. علاوه بر اینها امیرخسرو به تقلید نظامی گنجوی به نوشتن 5 مثنوی پرداخته است:
4-
مطلع الانوار: که مقابل مخزن الاسرار نظامی و حاوی اشعار دینی و اخلاقی است.
شیرین و خسرو، مقابل خسرو و شیرین نظامی.-
مجنون و لیلی، مقابل لیلی و مجنون. این 3 مثنوی را در سال 698 ه ق سروده است.-
آئینه اسکندری، مقابل اسکندرنامه نظامی. که در 699 ه ق سروده است.-
هشت بهشت، مقابل هفت پیکر نظامی که در سال 701 ه ق آن را به پایان رسانده است.-
خمسه امیرخسرو جمعاً 18 هزار بیت دارد. علاوه بر این 5 مثنوی، آثار دیگری مانند، قران السعدین (688 ه ق) نه سپهر (718 ه ق) و تاج الفتوح (در حدود 690 ه ق) دول رانی خضرخان (در معاشقات و روابط دول رانی دختر راجه گجرات و خضرخان 715 ه ق)
افضل الفواید، اعجاز خسروی، تغلق نامه، خزائن الفتوح، مناقب هند، و تاریخ دهلی از او باقی مانده است. امیرخسرو، طوطی تخلص داشته و بعضی از شاعران ایرانی بدین تخلص او اشاراتی دارند.
قصاید شاعر از غزلیاتش متین تر است و در این موضوع از سخنگویان بزرگ پیروی کرده است
گاهی، قصیده را با تعزلی دلنشین آغاز می کند، مانند خاقانی، قصاید دور و درازی دارد. یکی از آنهارا دراستقبال قصیده خاقانی به مطلعِ: دل من پیر تعلیم است و من طفل زبان دانش ... ساخته که چنین آغاز می شود:
دلم طفل است و پیر عشق، استعذبان دانش
سواد لوحه سبق و مسکنت گنج دبستانش
امیرخسرو به سال 725 ه ق درگذشت
امیرخسرو به رسم شاعران دیگر در پی یافتن ممدوحی برآمد. در خدمت یکی از ممدوحان بود که در جنگی مقارن با سال 683 ه ق اسیر گشت و دو سال در بلخ زندانی بود.
پس از آزادی به هند آمد و در آن جا به مدح «جلال الدین بلخی» ، حاکم دهلی پرداخت و به «امیرخسرو» معروف شد. امیرخسرو به سال 752 ه ق در تنهایی و اندوه درگذشت و در کنار آرامگاه پیر و مرشد خود، «شیخ نظام الدین اولیا» به خاک سپرده شد. از او پسری به نام «ملک احمد» بجا ماند که در نقد شعر قریحه ای تمام داشت.
امیرخسرو تنها شاعر نبود، نویسنده و مورخ هم بوده است. او در نثر مهارتی زیاد داشت و این برجستگی را در کتاب مثنوی خود به نام «اعجاز خسروی» نشان داده است.... هنوز
دل زن تن بردی و در جانی هنوز دردها دادی و درمانی هنوز
هم چنان در سینه پنهانی هنوز آشکارا سینه را بشکافتی
اندر آن ویرانه سلطانی هنوز مُلک دل کردی خراب را تیغ ناز
نرخ بالا کن که ارزانی هنوز هر دو عالم قیمت خود گفته ای
خسروا تا کی پریشانی هنوز پیری و شاهد پرستی ناخوش است
دوران کودکى محمد اقبال لاهورى، شاعر، فیلسوف، متفکر و از بانیان کشور بزرگ پاکستان، دوران پرفراز و نشیب و بس آموزندهاى است.
او روز جمعه سوم ذى قعده سال 1294 هجرى قمرى مطابق با 9 نوامبر 1877 میلادى به هنگام اذان صبح در شهر سیالکوت در یک خانه کوچک یک طبقهاى، در اطاق کوچکى که فقط نور کم رنگ شمعى آن را روشن مىکرد، چشم به جهان گشود.
اقبال دو ساله بود که متوجه شدند چشم راستش ضعیف است، در آن زمان او آن قدر کودک بود، که نمىدانست و نمىفهمید چشمش سالم نیست، بدین جهت پزشکان تصمیم گرفتند از چشم او خون بگیرند.
«هانس کریستین آندرسن HANS CHRISTIAN ANDERSEN » در دوم آوریل ۱۸۰۵ در کلبه محقری در جزیره «فیونی» دانمارک از پدری کفش دوز و بسیار تهیدست متولد گردید و در چهارم اوت ۱۸۷۵ درگذشت. با وجود ظلمت فقر هنوز نوری از شادی در آن کلبه می تابید، زیرا پدربا تمام نیرو برای کامکاری و پیشرفت فرزندانش می کوشید.
***برای خواندن متن کامل به ادامه ی مطلب مراجعه کنید***